Thursday, April 13, 2006

خدایا رهایم کن


خدایا توان زیستن ندارم رهایم کن
خدایا نخواهم که دگر درد عشق کشم رهایم کن
خدایا از چه سان آفریدی مرا حال رهایم کن
خدایا نخواهم عمر بیش از این رهایم کن
خدایا عشق فانی نخواهم دگر پس رهایم کن
خدایا در هوای سرد این دنیا می لرزم رهایم کن
خدایا تحمل نکنم تهمت ننگ بر دامان خویش رهایم کن
خدایا صحبت درد عشق با معشوق نتوانم کرد رهایم کن
خدایا دست و دلم لرزان است از فراق رهایم کن
خدایا نخواهم که بذر کینه در دل بکارم رهایم کن
خدایا نتوانم غم معشوق ببینم دگر رهایم کن
خدایا آدمیان را ز من بیزار گردان و رهایم کن
خدایا افسوس مرا در دل کسی باقی مگذار و رهایم کن
خدایا کور شدم، کر و لالم گردان و سپس رهایم کن
خدایا صبر ایوب از آن صابرین است رهایم کن
خدایا همه تقصیرات را بر گردن من نه رهایم کن
خدایا ظلمت ترس از آینده بر من چیره گشت رهایم کن
خدایا قلب و مغزم را نابود ساز و رهایم کن
خدایا سخنش را بر من قطع کردی حال رهایم کن
خدایا خدا یکی عشق یکی، تمام شد رهایم کن
خدایا توجه اش را ز من گرفتی و دگر هیچ رهایم کن
خدایا ثمره اهدافم پاک شد و صورت مسئله رهایم کن
خدایا همی خواهم کین آخرین یاد باشد رهایم کن
خدایا من راه آسمانم را گم کردم به اشتباه رهایم کن
خدایا غم هجران نخواهمش، یارم آسوده باد رهایم کن
خدایا درین بادیه دویدم و جز بی وفایی دیدم؟ رهایم کن
خدایا "عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست" رهایم کن
خدایا نخواهم دگر چیزی ز تو جز آنکه رهایم کن
خدایا از تو التماس دارم رهایم کن
خدایا دوستت دارم رهایم کن

2 comments:

Anonymous said...

خدایا خودم را به من گنه کار بنما و رهایم نکن

Anonymous said...

به نظر من "رها كردن" اينجا به معناي مرگ دنيوي و شروع زندگي اخروي!